مجید انصاری: مردم میفهمند پشت این تخریبها سودجوییهای شخصی نهفته است
ایرنا- مجید انصاری عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در گفتوگو با «اعتماد» می گوید: مردم هوشیار هستند و میفهمند پشت برخی از تخریبها و حمله به وزارتخانههای دولت اهداف پلید و حداقل سودجوییهای شخصی نهفته است. باید با این اهداف و سودجوییها با قدرت هر چه تمامتر برخورد شود.
روزنامه اعتماد در مطلبی می نویسد: حمله به وزارتخانههای دولت به ویژه آنها که کارکرد اقتصادی دارند همچون یک سیکل معیوب تکرار میشود. برخی از این جریانها اما مدعیاند که دولت در سایه تشکیل داده و تلاش میکنند با بررسیهای دقیق این ضعفهای دولت را بازگو کنند. این در حالی است که اساساً تشکیل دولت در سایه نیازمند فراهم آمدن مختصات و زمینههای حزبی است و البته که این زمینه هنوز فراهم نشده است. از همین رو به نظر میرسد به جای دولت در سایه، دولتی پنهان شکل گرفته که هر کجا دولت مستقر خلاف خواست آن پیش برود، موتور تخریب را روشن میکند.
این روزها وزارت نفت در سیبل تخریبها قرار دارد و هر بار انتشار یک خبر نادرست در مورد این وزارتخانه باعث میشود، وزارت نفت و مدیران آن درگیر پاسخ به این حاشیهسازیها شوند که حتی برخی نمایندگان مجلس نیز در ایجاد آن دخیل هستند. مجید انصاری، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در گفتوگو با «اعتماد» معتقد است، کسانی که مطالبات یا منافع اقتصادیشان برآورده نمیشود عمدتاً به این حملات رو میآورند. او همچنین دوران حیات امام و دوران دفاع مقدس را با دوران کنونی مقایسه کرده و معتقد است، نقش امام در یکدستی مسوولان و مدیران دوران جنگ و تمرکز بر مقوله مهمی چون دفاع پررنگ بوده، با این حال در سالهای گذشته مراکز قدرتی شکل گرفتهاند که خودسرانه منافع شخصی، گروهی و دستگاهی و نه منافع ملی را در نظر میگیرند.
این روزها برخی منتقدان دولت خود را دولت در سایه معرفی میکنند و چنین کارکردی برای خود قائل هستند. این در حالی است که به نظر میرسد اساساً به لحاظ معنایی و سیاسی قرابتی با مفهوم دولت در سایه ندارند و بیشتر دولت پنهانی شکل دادهاند که عملیات تخریبی علیه وزارتخانههای دولت به خصوص وزارتخانههای اقتصادی آن هم در بدترین شرایط تحریمی تاریخ را در دستور کار دارند. شما حمله به وزارتخانههای اقتصادی و استراتژیک همچون وزارت نفت را چطور تحلیل میکنید؟ فکر میکنید چه جریانی پشت این تخریبها قرار دارد؟
البته جریانشناسی این تخریبها و اینکه از سوی چه جریانی با چه ماهیتی این حمله و هجمه صورت میگیرد نیازمند اطلاعات دقیق است. بنابراین نمیتوانم به صورت دقیق در مورد جریانی که پا در این راه گذاشته اظهارنظر کنم. اما به هر حال نمیتوان نادیده گرفت کسانی که مطالبات یا منافع اقتصادی دارند که برآورده نمیشود عمدتاً این حملات را انجام میدهند.
با توجه به تعریف آکادمیک دولت در سایه، تشکیل چنین دولتی در ساختار کنونی نظام ما اساساً امکانپذیر است؟
دولت در سایه به مفهوم متعارف جهانی در ایران نیست و نمیتواند شکل بگیرد. اینکه یک حزب یا تشکیلات قوی و رسمی، دولت در سایه تشکیل دهد، عملکرد دولت رسمی را نقد کند و در همین راستا پیشنهادها و برنامههایی برای اداره بهتر کشور ارایه دهد. متاسفانه چنین روندی در ساختار حاکمیتی ما صورت نمیگیرد چون اساساً حزب یا تشکیلاتی پایدار، فراگیر و قوی نداریم. موانع شکلگیری احزاب پایدار، قوی و گسترده بحث جداگانهای است و مصاحبه دیگری را میطلبد اما به هر دلیل ما شبهه احزابی داریم که نمیتوانند کارکرد اصلی احزاب را داشتهباشند.
احزاب پس از تشکیل در مسیر توسعه متوقف یا مضمحل میشوند. دولت در سایه متعارفی که در دنیا شکل میگیرد، دولتهای ساخته دست احزاب هستند که تمام زوایا و عناصر آن واضح است و کارکردهای مشخصی دارند که ما در ایران چنین چیزی نداریم. آنچه در ایران داریم جریانهای جدای از هم، بعضاً متکی به اشخاص یا جریانهای قدرت یا نهادهای خاص است که عملیات تخریبی نه انتقادی را اما نه به سبک و سیاق دولت در سایه صورت میدهند. دلایل آنها هم در این راستا عمدتاً دسترسی به منافع اقتصادی یا سیاسی است. تفاوت این جریانها با احزابی که دولت در سایه تشکیل میدهند این است که معمولاً پاسخگوی عملکرد خود نیستند، تابلوی رسمی و مشخصی ندارند و مسوولیت گفتار و رفتار و عملکردشان را برعهده نمیگیرند.
در واقع کانونهای غیررسمی مخفی یا نیمهمخفی هستند که هر از چندگاهی فضاسازیهایی در حوزههای مختلف اعم از اقتصادی یا سیاسی ایجاد میکنند و هر کجا خواسته آنها تحقق پیدا نمیکند و تقاضاهایشان برآورده نمیشود و اهداف تعیین و اعلام نشدهشان با موانعی روبرو میشود امواجی از تبلیغات سوء علیه اشخاص و مسوولان و نهادهای رسمی کشور آغاز میکنند. لذا شاهد هستیم که یک باره یک وزارتخانه روی سیبل تخریبها قرار میگیرد آن هم در شرایطی که آن وزارتخانه در خط مقدم جنگ است آماج انواع حملهها و تهاجمهای بیرحمانه و ویرانگر قرار میگیرد. این موضوع را در جریان مذاکرات برجام علیه وزارت خارجه و محمدجواد ظریف شاهد بودیم.
دقیقاً در روزها و ساعاتی که تیم مذاکرهکننده در شرایطی دشوار مشغول جنگ دیپلماتیک با قدرتهای جهانی بودند در ایران با انواع شیوهها مورد انواع تهمتها و فشارها قرار میگرفتند. امروز هم وزارتخانهای مثل وزارت نفت که در خط مقدم جنگ اقتصادی است که به ناحق و ظالمانه از سوی ترامپ و هم دستانش بر مردم تحمیل شده است. خودشان هم تعبیر جنگ به کار برده و اتاق جنگی در وزارت دارایی امریکا تشکیل دادند و از تمامی حربهها و اسلحههای موثر اقتصادی و مالی استفاده میکنند؛ از تحریم گسترده شبکه بانکی گرفته تا تحریم نهادها و اشخاص و با کمال وقاحت عالیترین مقام رسمی و معنوی کشور ما را نیز تحریم کردهاند. حتی وزیر خارجه ما را نیز تحریم کرد که در هیچ کجای دنیا و حتی در شرایط جنگ نظامی نیز مرسوم نیست که وزیر یا وزارتخارجه کشوری تحت تحریم قرار گیرد چرا که تنها دستگاه ارتباطی یک کشور با سایر کشورها تلقی میشود.
در این شرایط حساس میبینیم که وزارت نفت که باید با هر زحمتی شده بتواند تحریمهای امریکا را خنثی کرده و نفت را بفروشد، تحت شدیدترین حملات قرار میگیرد تا ذهنیت مدیران این وزاتخانه و شخص وزیر را به هم بریزند و بخش عمدهای از انرژی آنها که باید در راه مقابله با تحریمهای دشمن صرف شود بر روی پاسخگویی بر شبهات و تهدیدها متمرکز شود؛ آن هم درست زمانی که فروش نفت با چه مشکلات بزرگی مواجه است. این در حالی است که باید همه دستگاهها و نهادها و رسانهها کمک کنند بخشی از درآمدی که در لایحه بودجه پیشبینی شده و برای اداره امور جاری کشور باید از طریق فروش نفت به دست بیاید، تامین شود وگرنه با مشکلات اساسی مواجه خواهیم شد که مردم ضرر آن را میبینند.
به هر حال تحریمهای ظالمانه برای کشور رقم خورده است. از سوی دیگر به لحاظ اختیارات رییسجمهوری نیز بنا به گفتههای حسن روحانی در شرایط مطلوبی قرار نداریم. به نظر شما این هجمهها و حملهها نوعی بازی انتخاباتی محسوب میشود یا باید مرتبه این دعوا را فراتر از انتخابات تحلیل و تفسیر کرد؟
واقعیت این است که نمیتوان نیتخوانی کرد اما به عنوان یک تحلیلگر سیاسی میتوانم بر اساس تجربیات گذشته بگویم که برخی از این اقدامات بیشتر انگیزه منفعتطلبی اقتصادی و مالی دارد و احتمالاً درخواستهایی از سوی برخی اشخاص یا مراکز مطرح میشود که برآورده نمیشود و سپس با یک یا دو واسطه از طریق تریبونهای رسمی یا غیررسمی به هجمه و تخریب تبدیل میشود. نمیخواهم همه کسانی که از وزارت نفت انتقاد میکنند را به رانتخواری متهم کنم اما مطمئن هستم که یکی از علل این است.
البته ممکن است افرادی هم در این میدان نادانسته یا ناخواسته وارد شوند که عدهای دیگر برای منافع اقتصادی راه انداختهاند. همچنین انتخابات مجلس را هم در پیش داریم و هر چه به این انتخابات نزدیک میشویم فرضیه تخریب با انگیزههای سیاسی و انتخاباتی نیز دور از ذهن نیست ولی با توجه به اینکه در این مدت عمدتاً وزارتخانههای اقتصادی مورد هجمه قرار گرفتند نه وزارتخانههای سیاسی و فرهنگی میتوان حدس زد که انگیزههای مالی و رانتی موثرتر بوده است.
به نظر شما در این شرایط دولت چگونه بازدارندگی در مقابل این هجمهها و حمله ایجاد کند؟ اساساً این موضوع در توان دولت مستقر هست؟
صرف نظر از این تخریبها و هجمهها علیه وزارتخانههای اقتصادی به ویژه وزارت نفت عرض میکنم که ما امروز درگیر جنگ بیسابقه و پیچیدهتری از جنگ تحمیلی با عراق هستیم. جنگ تحمیلی، جنگ روشنی بود. ما میدانستیم که در میدان رزم قرار داریم و باید با نیروهای نظامی وارد عمل شویم. سرداران و رزمندگان ما در نیروهای مسلح همراه مردم میدانستند که باید در مقابل نیروهای عراقی بجنگند و شیوهها و استراتژیهای مختلف را میسنجیدند و اقدام میکردند.
امروز دشمنان ما در اقصی نقاط دنیا نشستهاند و با انواع شیوههای نرم میخواهند اقتصاد ما را فلج کنند و با تحت فشار قرار دادن مردم، آنها را نسبت به نظام بدبین یا وادار به شورش کنند. در چنین شرایطی که جنگ تمامعیار اقتصادی با تحریمهای تاریخی بیسابقه همراه با جنگ روانی- تبلیغی به اضافه جنگ سیاسی که از طریق فعال شدن دستگاه سیاست خارجی و اطلاعاتی امریکا، اسراییل، عربستان و اخیراً انگلیس و دیگر همدستانشان علیه ما به راه افتاده است، حتماً باید شرایط کشور و رییسجمهور متمرکز و مقتدرانه همچون دوران جنگ تحمیلی باشد.
در دوران جنگ سران سه قوه همراه با حاج احمدآقا از طرف حضرت امام برای انتقال سریع مطالب ستادی تشکیل دادند. تمام دستگاهها و نهادها از نظامی، انتظامی، اطلاعاتی، امنیتی، تبلیغی به خصوص صداوسیما موظف بودند که طبق تصمیمات و تدابیر این ستاد عمل کنند. به خاطر دارم که در آن زمان صداوسیما حتی در مورد پخش یک سری از اخبار معمولی در حوزههای اقتصادی یا حتی مسائل دیگر باید از سوی آقای کمال خرازی که آن زمان مسوولیتی در این زمینه داشت و پیش از او که سید محمد خاتمی وزیر ارشاد بود، تایید و با تایید آنها این اخبار و اطلاعات منعکس میشد تا دشمن سوءاستفادهای نکند.
متاسفانه در جنگ اقتصادی و روانی امروز ما چنین ستادی نداریم و میبینیم که صداوسیما بر طبل خود میکوبد و روشهای تخریبی گذشته خود را کم و بیش دارد. دهها بلکه صدها رسانههای مکتوب و غیرمکتوب، خبرگزاری و سایت و حتی کانالهایی در فضای مجازی وابسته به مراکز آشکار و مخفی به کانونهای فشاری تبدیل شدهاند که حقیقتاً بعضی از آنها کارکردی متناسب با منویات و خواست دشمن دارد. در واقع وقتی عملکرد یا رفتار رسانهای آنها را بررسی میکنید، متوجه میشوید که عدهای علیه مدیریت کشور همان چیزی را منتقل میکنند که امریکا، اسراییل و منافقین و صعودیها منتقل میکنند. در واقع خروجی رفتار تبلیغاتی آنها القای دوگانگی یا چندگانگی در مدیریت کشور، القای یأس و ناامیدی در جامعه، القای ناکارآمدی در دولت، القای گسترش فساد در کشور و بالاخره القای سردرگمی در جامعه است. شکی نیست که این القائات کار دشمنان است.
در مورد دهه اول انقلاب صحبت کردید که اتفاقاً کشور بعد از یک انقلاب نوپا، شرایط جنگی سختی را تجربه میکرد. آیا در آن زمان همچنین شرایطی برای دولت مستقر رقم خوردهبود و فشارهایی از سوی مراکز قدرت وجود داشت؟
اصلاً چنین فشارهایی وجود نداشت. خاطرم هست در آن زمان با کمترین اقدامی که افتراق و اختلاف در داخل کشور یا دلسردی رزمندگان در جبههها را به دنبال داشت، برخورد میشد. یکی از روزنامهها آن زمان که مطالب تخریبی را منتشر میکرد وقتی به جبههها رسید باعث شد حضرت امام برخورد بسیار تندی با متولیان امر داشته باشند و دستور دادند به هیچوجه این نوع روزنامهها به جبههها نرود چون صفوف رزمندهها را دچار انشقاق میکند.
خاطرم هست در مجلس چندین بار در مورد وزارت خارجه و دستگاه دیپلماسی یا جبهه و جنگ مسائلی مطرح میشد از سوی امام پیغام میآمد که از تریبون مجلس مراقبت بکنید که از آن سوءاستفاده نشود. گاهی اگر از تریبون نماز جمعه یا تریبونهای دیگر چیزی گفته میشد که بوی اختلاف و چند صدایی از آن به مشام میرسید و میتوانست مورد سوءاستفاده دشمنان قرار گیرد با برخورد مواجه میشد.
در همه جای دنیا وقتی کشوری در حال جنگ است، ستادی تشکیل میشود و همه نهادها و آحاد مردم موظف هستند در چارچوب ستاد فرماندهی جنگ وظایف خود را انجام دهند. امروز هم ما نیازمند تشکیل ستاد فرماندهی جنگ اقتصادی هستیم که البته با تدبیر مقام معظم رهبری به نوعی تشکیل شده است. در واقع جلسات سران سه قوه برای ساماندهیهای لازم در این راستا شکل گرفته است و باید همه نهادها و سازمانها اعم از انتظامی، نظامی، اقتصادی، اطلاعاتی، دولت، قوه قضاییه، مجلس، صداوسیما و … در چارچوب فرماندهی ستاد جنگ اقتصادی عمل کنند و از هر گونه اقدام تکروانه و نابخردانه پرهیز کنند. به هر روی مردم هم هوشیار هستند و میفهمند پشت برخی از این تخریبها اهداف پلید و حداقل سودجوییهای شخصی نهفته است. باید با این اهداف و سودجوییها با قدرت هر چه تمامتر برخورد شود.
شرایط مدیریت آن دوران به چه شکلی بود؟
در آن زمان رییس مجلس آیتالله هاشمیرفسنجانی از مدیران بزرگ اداره جنگ بودند. آیتالله خامنهای رییسجمهوری و یکی از مسوولان و نماینده امام در شورای عالی دفاع بودند. مهندس موسوی که مورد تایید قاطع امام بودند نیز در نخستوزیری حضور داشتند و مرحوم آیتالله موسوی اردبیلی نیز همین طور. در واقع کمترین ناهماهنگی و اختلاف در سطح سران قوا نبود. مسوولان نظامی و فرماندهان نیز اعم از سپاه و ارتش و نیروی انتظامی به صورت صددرصد گوش به فرمان تدابیر امام بودند که از طریق ستادی که برای جنگ تشکیل شدهبود مستقیماً یا از طریق مرحوم حاج احمد آقا یا سایر افراد دفتر امام ابلاغ میشد. در جلسات کارشناسی، ستاد جنگ یا ستاد اداره کشور با حضور سران قوا بحثهای جدی صورت میگرفت، اختلافنظر وجود داشت، مشاجره اتفاق میافتاد، گاهی اگر به جمعبندی نمیرسیدند جلسههای توفانی و طولانی در حضور حضرت امام داشتند یا حتی چالشهای کارشناسی با شخص امام صورت میگرفت اما این بحثها در محیط تصمیمگیری بود اما بعد از تصمیمگیری یا در محیط رسانهای احدی حق نداشت تفرقه ایجاد کند یا دستگاههایی که در خط مقدم مبارزه بودند را تخریب یا تضعیف کند.
اگر چنین اتفاقی میافتاد هم فضای کشور برنمیتابید و هم امام و هم دستگاههای ذیربط بهشدت برخورد میکردند. امروز اما شاهد این هستیم که با وجود تاکیدهای رهبری عدهای برخلاف ادعایی که دارند مبنی بر پیروی از ولایت فقیه اما در عمل پیرو اهداف و آرای خودشان هستند و بعضاً از شعارها به عنوان یک پوشش استفاده میکنند.
با این حساب تحلیل شما نشان میدهد که در دهههای بعدی دولت پنهانی شکل گرفته که دست به اقداماتی از این دست میزند.
در این مدت مراکزی شکل گرفته که این مراکز خودسرانه عمل میکنند. منافع شخصی، گروهی و دستگاهی دارند و منافع ملی در کانون توجه آنها قرار نمیگیرد. آنها به صورت جزایر مستقلی از دستگاههای رسمی کشور اقداماتی انجام میدهند که موجب فرسایش توان مدیریتی کشور، انجام کارهای موازی و تحمیل هزینههای سنگین مالی اقتصادی و سیاسی بر کشور میشود. در چنین شرایطی طبعاً نفوذ کشور نیز آسان شده و میتوانند از طریق کانالهایی به اهداف خود برسند.
دیدگاه تان را بنویسید